نویسنده: توفیق فرامرزی
پس از سپاس بیانتها خداوند و درود بیپایان به محضر پاک حضرت رسول اکرم(ص) و طلب رحمت و رضوان برای راهیان راه قرآن و سنّت محمدی امیدوارم در راه آنان ثابتقدم بمانیم و سبب هدایت دیگران شویم. چون بحث ما دربارهی دانشجو میباشد. بر خود لازم میدانم که قبل از ورود به بحث اصلی به صورت مختصر دربارهی دانش و اهمیت دانشجو در قرآن و سنّت و سخن بزرگان بپردازیم و سپس به بحث دانشجو.
اوّلین آیاتی که از قرآن نازل شد آیات سوره علق میباشد که میفرماید:
«إقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»
از مفهوم آیات بالا پیداست که مقام علم، عالم، دانش و دانشجو در نزد خداوند عالم و علیم چگونه باشد.
دانشی که پیامبر اکرم (ص) بارها به هر مرد و زن مؤمنی جهت تحصیل آن دستور فرموده، هرچند از دورترین نقطه زمین باشد. و نیز پیامبر اکرم (ص) راهرو راه علم را در روز قیامت، از جمله راهروان راه بهشت میداند.
و نیز به تجربه مشهود است که صعود و سقوط امتها و افراد نیز بستگی به اهمیتی دارد که به دانش و دانشجو و نیز هزینه مالی و معنوی دارد که در این زمینه صرف میشود.
زندگی در دورهی دانشجویی از یک طرف ادامه دورههای پیشین طفولیت، نوجوانی و جوانی و از جهتی دیگر دورهای متفاوت غیر هم سنخ است نسبت به دورههای قبل.
اینکه ادامه دورهی قبل میباشد بخاطر این است که رشد و نمو جسمی و فکری و عاطفی بسیار آهسته و آرام میباشد که آدمی بعد سالها متوجه عبور از این دوران میشود.
اما جهت تفاوت با دورههای قبل فرد جوان از لحاظ عاطفی و فکری و عقلی و جسمی کاملاً متوجه تغییر موجود در شخصیت خود شده، و با حالاتی همچون دلهره، احساس نیازی از خانواده تمایل بسوی اعتماد و استقلال و در بعضی مواقع رفتارهای پرخاشگرانه، اهل شوخی و زودرنجی و غیره... میباشد.
طبیعتاً دانشجویان هنگام ورود به دانشگاه از لحاظ آداب و رسوم زبان مادری تقید به مذهب و یا غیرمقید بودن به آن مثل هم نیستند و نیز انتظار اینکه اجتماع و فرهنگ رسمی و غیر رسمی اما موجود در اجتماع از دانشجویان دارند. روحیه دانشجو در ابتدا نامتعادل و کمی همراه با دلهره است، اما بزودی دانشجو بخاطر احساس موفقیت در ورود به دانشگاه و نیز امید بیشتر به آینده و ورود به مکانی بزرگتر از مدرسه و ارتباط با اساتیدی که از لحاظ مدرک و معلومات از معلمان قبلی قرار دارند و آشنایی با افرادی دیگر از جمله بودن با جنس مخالف در زیر یک سقف کلاس درس و ارتباط آزاد با دیگران احساس شخصیت و آزادی بیشتری دارند.
اما همه این موارد خیلی زود سپری میشود و فرد دانشجو از مرحله بسیار کوتاه عدم تعادل اولیه به حالت تعادل میرسد و در زمان بسبار کوتاه تمام موارد غیر طبیعی در نظر او طبیعی جلوه میکند، و خود را موقعیتی تصور میکند که از هر لحاظ نسبت به دورههای قبل خود را شایستهتر میداند.
دانشگاه و محیط اداری و آموزشی و فرهنگی و محتوای کتب درسی و میزان تسلط اساتید و دلبستگی آنان به جریانات فکری و فرهنگی اطراف همراه با جو غیر رسمی اما موجود در آن مانند احزاب اسلامی و غیر اسلامی و نیز وجود افکار و مکاتب و مروجین افکار لائیک، سکولار و مادهگرایی و غیره همه اینها میتوانند چه در جهت مثبت و چه منفی به نحوه دلخواهشان بر دانشجویان تأثیرگذار باشند، اما گفته بالا به معنای انکار و یا نفی همه افکار نیست که نباید باشند یا نباشند و یا تنها جو رسمی باید موجود باشد چون موقعیت دانشگاه و هر جای دیگری است که اینطوری باشد.
اما وظایف ما به عنوان خانواده و بزرگترها نسبت به جوانهایمان در دانشگاه چیست؟
آیا پس از ورد آنها به دانشگاه دیگر وظایف را به عنوان خانواده، مسئولین تربیتی و غیره پایان یافته است؟
آیا دانشجویان عزیز ما به اندازه ای رشد نمودهاند که دیگر نیازی به همراهی و مشورت با ما ندارند و خود مستقل هستند و محیط جدید (دانشگاه) میتواند جای خالی خانواده ها و مسئولین تربیتی را پر کنند؟
آیا دانشجویان عزیز ما از لحاظ مالی و فکری واقعاً به آن استقلال رسیدهاند که دیگر خانواده و بزرگترها را محرم راز خود نمیدانند؟
به نظر من بایستی قبل از ورود فرزندانمان به دانشگاه بایستی فکری به حال جوانانمان شود که خوب از لحاظ تربیتی و اخلاقی و غیره قرار بگیرند تا در دانشگاه در عین حال که تخصصها را فرا میگیرند کمترین آسیب روحی و روانی و دینی و معنوی متحمل شوند و این خود به معنای این است که خانواده و مسئولان تربیتی به نکات زیر که قبل از ورود به دانشگاه و نیز پس از ورود به دانشگاههاست توجه نمائید.
الف- نکاتی که خانواده و مربیان قبل از ورود
عزیزانمان به دانشگاه باید بدانند و یادآوری نمائید:
1. با فرزندانمان با محبت، عادلانه و به دور از خودرأی و دیکتاتوری در رفتار و اقوال برخورد نماییم.
2. در کنار نیازهای آنان بیتفاوت نگذریم، اگر توان برآورده نمودن آنها را نداریم منطقی به آنها بفهمانیم که آنها را دوست داریم اما توان برآورده کردن این نیازها را نداریم، ما آنها در حل مشکلات روحی و روانی همدردی کنیم تا بطور کامل همراز آنها قلمداد شویم و آنها خود را از ما بدانند.
3. از لحاظ تحصیلات مدرسه آنها ناآگاه نباشیم و حتماً در دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی آنها به مدرسه آنها مراجعه نماییم و اگر غیبت از مدرسه و یا در درسی مشکلی دارند علت را شناسایی و درصدد حل آنها باشیم.
4. باید حتماً دوستان فرزندانمان را بشناسیم و بدانیم از چه خانوادهای هستند و در وقت مقتضی بهفکر کمک به فرزند خود و دوستان باشیم.
5. اگر فرزند و یا برادر و خواهرمان خارج از مدرسه در کلاسهای دیگری مانند کلاس قرآن، آموزشگاههای زبان و کامپیوتر و غیره شرکت دارند حتماً از وضع آنها مطلع باشیم.
6. هیچگاه در مقابل فرزند یا برادر و خواهر خود از مربی و استاد مربوطه غیبت و بدگوئی نکنیم چون این کار باعث سلب اعتماد فرزند ما از مربی خودش میشود.
7. سؤالی فکری و مذهبی فرزندانمان را بیپاسخ نگذاریم و اگر در اقناع آنها ناتوانیم فردی با تجربه را در حیطه سؤال دعوت به پاسخدهی نماییم در غیر این صورت فرزند ما طمعه سایر احزاب و افکار غیر اسلامی میگردد بخصوص پس از ورود به دانشگاه.
8. افراد مربی فرزندان ما در طول دبیرستان بایستی درحد امکان آشنا به محیط احتمالی آینده در دانشگاه خطرات فرصتها و چالشهای آن باشند تا که فرد دانشآموز پس از ورود به دانشگاه را آماده تحولات بعدی بنمایند. او از لحاظ فکری کاملاً آماده برای محیط جدید باشند.
9. خود پدر و مادر و بزرگترهای ما باید خود الگوی صفا، صداقت، محبت و صمیمیت باشند و غذای آنها را از طریق حلال تأمین نمایند.
ب- اموری که پس از ورود فرزندانمان به دانشگاه بایستی به آنها توجه نمائیم:
1- توجه به اوقات رفت و آمد فرزندان، نمرات آنها، تلفنهای نابهنگام، نحوه لباس پوشیدن و شکل ظاهری آنها.
2- اعتمادسازی متقابل و نیز اهمیت و توجه به مهمانیهای خانوادگی و وضعیت خانوادههای مهمان و میزبان از لحاظ فرهنگی و دینی توجه به تأثیرات مهمانیها.
3- توجه و مراقبت نه دخالت دربارهی نوع مجلات و کتب غیر درسی و نیز نوع موسیقی و فیلمهای مورد علاقه فرزندانمان برای اقدام حکیمانه در آینده.
4- ادامه کارهای تربیتی خارج از مدرسه قبل از دانشگاه چه در شهرها دیگر و فهماندن این نکته که دانشجوی ما تا بحال که به اینجا رسیده از لحاظ روحی و عقلی و عاطفی وغیره مدیون زحمات مربیان و پدر و مادر و جو اخلاقی جامعه است که او هم باید سهمی در حفظ و حراست از این ارزشها را باید داشته باشد و عملاً سهم خود را باید ادا نماید.
و در آخر منتظر مطالب بعدی در شماره دیگر راجع به انتخاب رشته و اخلاق دانشجویی و رسالت دانشجویی باشید. إنشآء الله
والحمدلله اولا وآخراً والله اکبر لله الحمد
نظرات
من خود دانشجو هستم<br /> انا از کلمه ( دانشجو ) متنفر هستم